در فولکلور آلمان ، قصه ای هست که این چنین بیان می شود :
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین ، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.
متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود ، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند ، پچ پچ می کند ،آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض کند ، نزد قاضی برود و شکایت کند .
اما
همین که وارد خانه شد ، تبرش را پیدا کرد . زنش
آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر
گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ، و رفتار می کند
.
روز معلم بر همه پیشگامان و رهپویان وادی علم و معرفت مبارک
چنین فضل ازسوی یکتا خداست که داناییش بس همه خلق راست
مقام معلم بودن را خدا، بعد از آفرینش قرارداد. مخلوقی را که هیچ نمی دانست،
به وسیله قلم آموزش داد که
این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:
@@@@@@
چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد
از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.
بدون شک تعالی جوامع وپیشرفت های معنوی و مادی بشر مرهون تعلیم و تربیت افراد است برای اینکه همه از منبع زلال ایمان، معرفت، تعهد و ایثار معلم سیراب می شوند.از این منظر همه جوامع وامدار استادانی است که بحق چراغ هدایت بشریت را به تاسی از پیامبر اعظم ( ص ) روشن و فروزان نگاه داشته اند.
قدر تو خدای داند و بس
اونیز معلم است و استاد
این عصاره الطاف الهی و این موهبت گرانقدر را خداوند حکیم به افراد برگزیده یعنی انبیا و اولیای نیک خود عنایت نموده است تا برای تحقق هدف غایی خلقت یعنی رسیدن به کمال انسانی ، مسیر هدایت را به بشر بیاموزند واز این روست که معلمی شغل انبیا شد وتعلیم و تعلم به صورت سنت نیکوی الهی درآمد.
من به سرچشمه ی خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
و زیباست کلام حکیمانه فردوسی بزرگ
که ایزد مقامی ببخشد بلند برآنان که دربحر دانش درند
بر اعمال روشن، به سرضمیر همه هست آگه خدای خبیر
تمام روزهای شکوفا از تلاش ، روز تو باد !
دست های خسته ات ،
پر برکت باد!
توانِ دست هایت را می ستایم
ای سازنده ترین نقش هستی در قاموس آفرینش
روز کارگر مبارک