ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند...
اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !
پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم،
فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه
امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد...
آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،
به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود
لجوجتر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.
اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.
در زندگی، معنای واقعی
سرسختی، استواری و مصمم بودن را،
در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.
گاهی لازم است کوتاه بیایی...
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست
و عبور کرد
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوزی که نبینی....
ولی با آگاهی و شناخت،
و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت
بسیار زیبا...و تشکر بابت مطالب زیبا و پر محتوی شما.
گفتم نژاد پاکت؟ گفتا که آریایی/ گفتم که از چه قومی؟ گفتا که بختیاری/ گفتم زنسل کیستی؟ گفتا زنسل کورش/ گفتم که پیشه ات چیست؟ گفتا که سر دیاری/ گفتم که در سر تو، سودای چیست اکنون؟ گفتا تفنگ برنو، با نوزدین سواری/ گفتم بگوی بر من، آن راز هفت و چارت/ گفتا که فتنه ای بود، از بهر سلطه داری/ گفتم ز هفت لنگی؟ یا از تبار چارلنگ/ گفتا ز هفت و چارم فرزند بختیاری.